اثرات هنر و معماري هخامنشيان در خلق شاهكارهاي هنري عصر آشوكا امپراطور بزرگ هند
دكتر مهدي غروي معاون رايزني فرهنگي سفارت شاهنشاهي در هند و نپال
«. . . سرستون معروف سارانات زيبا و پرشكوه با سنگتراشي عالي،از لحاظ سبك و تكنيك در هند بي نظير است و بنظر من از هر لحاظ كه تصور شود در سراسر جهان قديم بي همتاست،اين سرستون با سه مجسمه شير و نقش چهار حيوان و هيئت زنگوله اي،از رده تخت جمشيدي و معرف كامل نفوذ هنري ايران در هند است. . . . .»
شايد گروهي تصور كنند كه وارث حقيقي امپراتوري هخامنشي ،يونانيان بوده اند و گروهي نيز معتقد باشند كه با پيروزي اسكندر بر ايران و لشكركشي وي بر شرق،هند موفق به تشكيل بزرگترين امپراتوري تاريخ خود گرديد،اما آنچه ناگفته نبايد گذاشت اينست كه وارث حقيقي امپراتوري هخامنشي موريائيهاي Maurians هند بودند نه سلوكيها. چاندرا گوپتا مؤسس اين سلسله بود و عصر طلائي اين سلسله با سلطنت سومين نفر از پادشاهان بزرگ آن آشوكا درخشش يافت،درست مانند سلسله هخامنشي كه توسط كوروش تأسيس شد و توسط داريوش به اوج عظمت رسيد،ميان داريوش و آشوكا نكات مشترك فراوان يافت مي شود كه ما باز بدان اشاره خواهيم كرد. ورود اسكندر به هند نيز سبب تشكيل امپراتوري موريائي در هند نشد،مدي دانشمند پارسي هند درين باره چنين مينويسد: (امپراتوري موريائي،آنطور كه برخي مورخان نوشته اند،اثر همه جانبه درخشش اسكندر نبود،بلكه اسكندر درين ميان فقط يك ناقل يا واسطه بود،وي در طي نوزده ماه كه در هند بسر برد،سراسر بجنگ سرگرم بود و همينكه زمان مرگ زودرسش فرا رسيد،همة آنچه رشته بود پنبه شد. چاندرا گوپتا Chandra Gupta،نيازي نداشت كه از اسكندر،راه و رسم پي افكندن امپراتوري و ادارة آنرا فرا گيرد،او و همشهريانش سالها بود كه با دستگاه عظيم امپراتوري هخامنشي آشنائي و مراوده داشتند و تحت تأثير اين امپراتوري بود كه موفق به تشكيل چنان حكومتي در هند شدند،ايشان از بوميان هند نبودند و بدون شك خصوصيات غير هندي چاندرا گوپتا يوناني نبود،بلكه ايراني بود. . .)2 عصر تاريخي هند از اواخر قرن هفتم پيش از ميلاد آغاز ميشود،درين دوران كشور به حكومتهاي كوچك مختلف بخش شده بود كه هر يك استقلال داشت،سلطنت ماگادها Magadha،در قرن پنجم پيش از ميلاد در نواحي شمالي و شرقي هند درخشيد،در سال 475 پايتخت افسانه اي ماگادها [97] از راج گيرها به پاتالي پوترا منتقل شد. لشكركشي داريوش به هند در 512 و وفات بودا در 486،دو اتفاق مهم تاريخ هند باستان است و هر دو مدتها بعنوان مبدأ تاريخ مورد استناد بود. كوروش (530/558) نواحي جنوبي هندوكش را تصرف كرد و داريوش 486/522 كه سند و پنجاب را گرفت هر دو از معاصران پادشاهان اين سلسله بودند. اسكندر از سال 327 تا 325 در هند بود و درست يكسال پس از مرگ وي چاندرا گوپتاي موريائي موفق شد كه از غرب هند بسوي شرق پيشروي كند و دولت ماگادها را براندازد (322) و سپس نواحي غربي هند را كه اسكندر تصرف كرده بود ضميمه امپراتوري خود سازد. مگاستنس Megastenos سفير سلوكوس در دربار چاندرا گوپتا از خود سفرنامه جالبي بيادگار گذاشته است كه از قديمي ترين منابع مربوط به تاريخ موريائيهاي هند و روابط ايران و هند شمرده ميشود. جانشين وي بيندوسارا Bindosara بود كه با سلوكوس روابط دوستانه داشت. در سال 273 آشوكا بجاي بيندوسارا به پادشاهي رسيد،وي بودائي بود و در راه گسترش آئين بودا از هيچ كوششي دريغ نداشت. درين عصر امپراتوري هند شامل سراسر شبه قاره هندوستان و افغانستان و بلوچستان بود و فقط بخش كوچكي از جنوب شبه جزيره بتصرف آشوكا درنيامد. دولت موريائي هند بتقليد هخامنشيان قدرت مركزي را تقويت كرد و آثار بر جاي مانده آشوكا را ميتوان آئينه تمام نماي جهانگيري و جهانداري وي دانست. در سال 232 آشوكا وفات كرد و انحطاط اين سلطنت عظيم هند قديم آغاز شد و پنجاه سال بعد بكلي برافتاد. از آثار هنري چاندرا گوپتا كه مورد بحث ما نيز نيست،اثر مهمي برجاي نمانده است،اما از آشوكا قديمي ترين و گرانبهاترين ميراث هنري هند برجاي مانده است،بطور كلي آثار هنري بر جاي مانده از آشوكا را ميتوان اين چنين رده بندي كرد:
1-بقاي تالار صدستون وي در پاتالي پوتراي باستان،نزديك شهر پنتا در مشرق هند.
2- معابد زيرزميني يا غارهاي مقدس.
3- ستونهاي يادبود،كه حامل فرمانهاي مقدس آشوكا بوده اند و كتيبههاي وي بر سينه كوهها،برخي ازين كتيبهها و كتيبههاي ديگر آشوكا به خط خاراشتي كه توسط دبيران ايراني در هند معمول شد،نوشته شده است.
|