پاسارگاد
وبلاگ پاسارگاد.پاســارگاد.pasargad.پاسارگاد75
شاهکارهای هخامنشیان
19:53     پنج شنبه 23 خرداد 1392

خلاصه:آثار هنري بجاي مانده از آشوكا، نظرباستان‌شناسان اين محل ونظر پاره‌اياز دانشمندان راجع به اين آثار، كنده‌كاريهاي غارها و يا معابد آشوكائي، سرستونهايآشوكايي و شباهت و تفاوتهايشان با سرستونهاي هخامنشيان، شباهت اشياء سفالي و فلزيمكشوفه در "موهن جودارو"، سنجاقهاي فلزي تزئيني لرستان، مقايسه هنر هخامنشي و هنرموريائي از طريق مقايسه موتيوها، نقوش گل،‌حيوانات گوناگون و پيكره‌ها ـ نقاطمشترك و تفاوتهاي مابين اين دوهنر ـ بررسي اصل و منشاء‌حيوانهاي مقدس كه بركرسيستون نشانيده شده‌اند و نظر محققان دراين مورد، منابع و مآخذ.
اثرات هنر و معماري هخامنشيان در خلق شاهكارهاي هنري عصر آشوكا امپراطور بزرگ هند
دكتر مهدي غروي معاون رايزني فرهنگي سفارت شاهنشاهي در هند و نپال
«. . . سرستون معروف سارانات زيبا و پرشكوه با سنگتراشي عالي،از لحاظ سبك و تكنيك در هند بي نظير است و بنظر من از هر لحاظ كه تصور شود در سراسر جهان قديم بي همتاست،اين سرستون با سه مجسمه شير و نقش چهار حيوان و هيئت زنگوله اي،از رده تخت جمشيدي و معرف كامل نفوذ هنري ايران در هند است. . . . .»
سرجان مارشال1
شايد گروهي تصور كنند كه وارث حقيقي امپراتوري هخامنشي ،يونانيان بوده اند و گروهي نيز معتقد باشند كه با پيروزي اسكندر بر ايران و لشكركشي وي بر شرق،هند موفق به تشكيل بزرگترين امپراتوري تاريخ خود گرديد،اما آنچه ناگفته نبايد گذاشت اينست كه وارث حقيقي امپراتوري هخامنشي موريائيهاي Maurians هند بودند نه سلوكيها. چاندرا گوپتا مؤسس اين سلسله بود و عصر طلائي اين سلسله با سلطنت سومين نفر از پادشاهان بزرگ آن آشوكا درخشش يافت،درست مانند سلسله هخامنشي كه توسط كوروش تأسيس شد و توسط داريوش به اوج عظمت رسيد،ميان داريوش و آشوكا نكات مشترك فراوان يافت مي شود كه ما باز بدان اشاره خواهيم كرد. ورود اسكندر به هند نيز سبب تشكيل امپراتوري موريائي در هند نشد،مدي دانشمند پارسي هند درين باره چنين مي‌نويسد: (امپراتوري موريائي،آنطور كه برخي مورخان نوشته اند،اثر همه جانبه درخشش اسكندر نبود،بلكه اسكندر درين ميان فقط يك ناقل يا واسطه بود،وي در طي نوزده ماه كه در هند بسر برد،سراسر بجنگ سرگرم بود و همينكه زمان مرگ زودرسش فرا رسيد،همة آنچه رشته بود پنبه شد. چاندرا گوپتا Chandra Gupta،نيازي نداشت كه از اسكندر،راه و رسم پي افكندن امپراتوري و ادارة آنرا فرا گيرد،او و همشهريانش سالها بود كه با دستگاه عظيم امپراتوري هخامنشي آشنائي و مراوده داشتند و تحت تأثير اين امپراتوري بود كه موفق به تشكيل چنان حكومتي در هند شدند،ايشان از بوميان هند نبودند و بدون شك خصوصيات غير هندي چاندرا گوپتا يوناني نبود،بلكه ايراني بود. . .)2 عصر تاريخي هند از اواخر قرن هفتم پيش از ميلاد آغاز مي‌شود،درين دوران كشور به حكومتهاي كوچك مختلف بخش شده بود كه هر يك استقلال داشت،سلطنت ماگادها Magadha،در قرن پنجم پيش از ميلاد در نواحي شمالي و شرقي هند درخشيد،در سال 475 پايتخت افسانه اي ماگادها [97] از راج گيرها به پاتالي پوترا منتقل شد. لشكركشي داريوش به هند در 512 و وفات بودا در 486،دو اتفاق مهم تاريخ هند باستان است و هر دو مدتها بعنوان مبدأ تاريخ مورد استناد بود. كوروش (530/558) نواحي جنوبي هندوكش را تصرف كرد و داريوش 486/522 كه سند و پنجاب را گرفت هر دو از معاصران پادشاهان اين سلسله بودند. اسكندر از سال 327 تا 325 در هند بود و درست يكسال پس از مرگ وي چاندرا گوپتاي موريائي موفق شد كه از غرب هند بسوي شرق پيشروي كند و دولت ماگادها را براندازد (322) و سپس نواحي غربي هند را كه اسكندر تصرف كرده بود ضميمه امپراتوري خود سازد. مگاستنس Megastenos سفير سلوكوس در دربار چاندرا گوپتا از خود سفرنامه جالبي بيادگار گذاشته است كه از قديمي ترين منابع مربوط به تاريخ موريائيهاي هند و روابط ايران و هند شمرده مي‌شود. جانشين وي بيندوسارا Bindosara بود كه با سلوكوس روابط دوستانه داشت. در سال 273 آشوكا بجاي بيندوسارا به پادشاهي رسيد،وي بودائي بود و در راه گسترش آئين بودا از هيچ كوششي دريغ نداشت. درين عصر امپراتوري هند شامل سراسر شبه قاره هندوستان و افغانستان و بلوچستان بود و فقط بخش كوچكي از جنوب شبه جزيره بتصرف آشوكا درنيامد. دولت موريائي هند بتقليد هخامنشيان قدرت مركزي را تقويت كرد و آثار بر جاي مانده آشوكا را مي‌توان آئينه تمام نماي جهانگيري و جهانداري وي دانست. در سال 232 آشوكا وفات كرد و انحطاط اين سلطنت عظيم هند قديم آغاز شد و پنجاه سال بعد بكلي برافتاد. از آثار هنري چاندرا گوپتا كه مورد بحث ما نيز نيست،اثر مهمي برجاي نمانده است،اما از آشوكا قديمي ترين و گرانبهاترين ميراث هنري هند برجاي مانده است،بطور كلي آثار هنري بر جاي مانده از آشوكا را مي‌توان اين چنين رده بندي كرد:
1-بقاي تالار صدستون وي در پاتالي پوتراي باستان،نزديك شهر پنتا در مشرق هند.
2- معابد زيرزميني يا غارهاي مقدس.
3- ستونهاي يادبود،كه حامل فرمانهاي مقدس آشوكا بوده اند و كتيبه‌هاي وي بر سينه كوهها،برخي ازين كتيبه‌ها و كتيبه‌هاي ديگر آشوكا به خط خاراشتي كه توسط دبيران ايراني در هند معمول شد،نوشته شده است.
4- اشياء ديگر كه در حفاريهاي نواحي مختلف از جمله تاكسيلا (در غرب هند) و پاتالي پوترا (در مشرق هند) بدست آمده است،آثار و بقاياي تالار صدستون آشوكا را در كنار شهر پنتا،در محل شهر باستاني پاتالي پوترا يافته اند.
نخستين كسي كه در پاتالي پوترا به تجسس پرداخت دكتر كلنل وادل3 Waddell بود پس از وي دكتر اسپونر Spooner باستانشناس انگليسي با بودجه اي كه از طرف تاتا سرمايه دار پارسي هند اهدا شده بود به حفاري پرداخت و تالار آپاداناي پاتالي پوترا را كشف كرد،وي علاوه بر گزارشي كه به اداره باستانشناسي داد4مقاله مفصلي نيز درين باره نوشت و به اثبات رساند كه اين بناها الگوئي جز تخت جمشيد نداشته است و حتي مهر و نشانه‌هائي شبيه مهرها و نشانه‌هاي هنرمندان و سازندگان تخت جمشيد يافت و معتقد شد كه اين بناها را معماران ايراني طرح كرده بكمك هنرمندان هندي بركشيده اند5. پس از وي و براي آخرين بار در سالهاي 55/1950 دو دانشمند هندي آلتكار Altekar و ميشرا Mishra به حفاري پرداختند6 [98]
ستون فلزي آشوكا كه اكنون در محوطة قطب منار در حومة دهلي نصب شده است
سر ستون سارانات
و متأسفانه چيز تازه اي آنچنان چشم گير كه اسپونر يافته بود نيافتند و معتقد شدند كه شهر پاتالي پوترا توسط پادشاهان ماگادها پيش از موريائيها ساخته شده و ارتفاع ستونهاي تالار آپاداناي آن 5/32 پا بوده است (اسپونر اعلام داشته بود كه بلندي ستونها 20 پا بوده است). گروهي از دانشمندان معتقدند كه تالار تاجگذاري موريائيها در پاتالي پوترا الگوئي جز تالار آپاداناي تخت جمشيد نداشته است و دسته اي نيز با اين نظر سخت مخالف اند،اما همه دانشمندان و شرقشناساني كه در معماري و هنر هند قديم اجتهاد دارند برآنند كه تالارها و بناهاي پاتالي پوترا هر بيننده اي را بي اختيار بياد بناهاي پرشكوه ايران در عصر هخامنشيان مي‌اندازد و برين مدعا نوشته‌هاي نويسندگان كلاسيك و خود آثار برجاي مانده و سنگنوشته‌ها گواهي مي‌دهند و بقول ايرن گجر هنرشناس معاصر7،عظمت قصرهاي موريائي در پاتالي پوترا،با طلاكاريها و تزئينات خيال انگيز فقط با تالارهاي هخامنشيان و مادها در شوش و اكباتان قابل قياس است8. آشوكا يك سازنده بي نظير بود،در افسانه‌هاي هندي ساختمان 84000 استوپا (بناهاي گنبدي شكل بودائي) بدو نسبت داده شده است و هيون تسانگ Huen Tsang سياحتگر چيني كه در قرن هفتم ميلادي به هند آمده است صدها استوپاي منسوب به آشوكا را در هند و افغانستان ديده است و مي‌نويسد كه بيشتر اين بناها خراب شده و فقط بعضي از آنها سرپا هستند،اين بناهاي تمام هندي كه به عقيده برخي از هنرشناسان اجداد بناهاي گنبدي در شرق بشمار مي‌روند درين مقاله مورد بحث ما نيست. غارها يا معابد زيرزميني آشوكا نيز حاوي آثار هنري مهمي نيستند كه مي‌توان در آن اثر دست نفوذ هنر و معماري هخامنشي را ديد از آن جمله است غارهاي موريائي برابر Brabar و نگارجوني Nagarjuni كه در كوه كنده شده اند. از غارهاي نگرجوني،غارهاي مقدس گوپيكا Gopika واهي ياكا Vahiyaka و وداتيكا Vadathika داراي سنگ نوشته‌هائي از داسارتها Dasartha ،نواده آشوكاست و از چهار غار برابر سه غار كارنا Karna،سوداما Sudama و ويسوا جوپري Uisva jhopri داراي سنگ نوشته از خود آشوكاست. چهارمين غار ازين گروه غار لماس ريشي Lomas Rishi است كه داراي سنگ نوشته و تاريخ معين نيست اما با بررسي هنرشناسان معلوم شده است كه يك غار آشوكائي است و در مدخل آن قديمي ترين كنده كاري سنگي در سراسر هند موجوديت يافته است. اين كنده كاريها در دو رديف است: يك رديف نقش فيلان است كه در برابر استوپاهاي مقدس نيايش مي‌كنند،در رديف بالائي نقشهاي هندسي منظم حك شده است.بنظر ميرسد كه درينجا نفوذ معماري و هنر غرب و بخصوص ايران هخامنشي،بطوري تحت تأثير هنر بومي هند قرار گرفته است كه آثار آن بكلي نامحسوس شده،هميشه جائيكه تحت تأثير سنن ملي و شعائر مذهبي فيل جاي حيوانات ديگر را مي‌گيرد،اين وضع پيش [99] مي‌آيد. نقش فيل از كارهاي هنري اصيل هند است و سابقه اي طولاني دارد،با اينكه درين مرحله آنرا بايد يك نوع تجديد حيات هنري بشمار آورد نه ادامه مستقيم. بررسي بناها و ساختمانها و سنگ نويسي‌هاي آشوكا حوصله اين مقاله خارج است،درين گفتار ما از نفوذ ايران در آثار هنري هند آشوكا بحث مي‌كنيم و درين مرحله سرستونها بهترين و قوي ترين گواه بر وجود اين نفوذ مؤثر بشمار ميروند. نخستين سرستون آشوكائي را كلنل وادل در پاتالي پوترا يافت،درين سرستون اثر شديد هنر مغرب آسيا و بخصوص ايران هخامنشي نمودار است. خود كلنل وادل درباره اين سرستون مي‌نويسد: اين سرستون يك پديده كاملاً تخت جمشيدي (پرس پليس) است،البته حامل اثرات هنر يونان نيز هست،اما ازين لحاظ با مجسمه‌هاي هندي و يوناني كه در پنجاب يافته شده قابل قياس نيست. اين سرستون در محوطه قصر خود آشوكا كه در پاتالي پوترا ساخته شده بود،يافته شده و باحتمال قوي بدستور خود او و توسط هنرمندان در پارس ساخته و پرداخته شده است9. ويلر Wheeler درباره اين سرستون عقيده جالب و قاطعي دارد. وي مي‌نويسد: اين سرستون نمونة خوبي است از اقتباس و تقليد هنرمندان موريائي از كارهاي نخستين هخامنشيان و حتي مي‌توان گفت كه ساخته شده دست هنرمندان پارسي است10.

100_100_4 100_100_1
8- سرستون چوبي طاق بستان
7- سرستون چوبي سبزوار
6- سرستون چوبي از قم
5- سرستونهاي هخامنشي (پرس پليس) تخت جمشيد آپادانا از هر تسفلد
4- سرستون پاتالي پوترا
3- مدخل غار لومارساريشي نخستين نمونه سنگ نگاري هند از سالنامه باستان شناسي هند

اين حكم ويلر صحه گزاري جالبي است بر رأي و عقيده آنكسان كه معتقدند هنرمندان ايراني در دستگاه آشوكا كار مي‌كرده اند و گروه گروه پس از انقراض هخامنشيان و از هم پاشيدن بساط آن شاهنشاهي بار سفر بربستند و بهند آمدند،درست مانند عصر مغولان كه هنرمندان و شاعران ايراني از ايران گريختند و به هند پناه بردند،اما در مورد راي بالا يك اشكال [100] وجود دارد و آن اينست كه اگر اين سرستون و نظائرش را ايرانيان ساخته اند چرا اثرات نفوذ يونان در آن اينچنين فراوان است،جواب اين سئوال نيز ساده است و بايد گفت،هنر هخامنشي يك گلچيني مطلوب از هنر باستان بود با تركيب و شكل واحد برپايه هنر هخامنشي،بنابرين انتقال بعضي از مظاهر هنر يونان در كنده كاريها و معماري هند موريائي ازين راه بسيار ساده و منطقي بنظر مي‌رسد. اما حكم قطعي اينست كه اين سرستون و ستوني كه در زيرش قرار داشته است اگر فرزند و فرزندزاده ستونهاي تخت جمشيد نباشد،تقليدي از همان ستونها است كه تكامل يافته و به اين صورت جلوه گر شده است. رولند Benjamin Rowland درباره اين سرستون نظريه جالب تري دارد و مي‌گويد: اين سرستون را با سرستونهاي جديدي كه در كردستان يافت شده مقايسه كنيد تا مشابهت آنها را با همديگر بسادگي دريابيد،سرستونهاي كردستان پديده‌هاي نويني هستند برپايه سنتها و روشهاي هنري باستاني در نواحي غربي ايران و در ميان مردمي كه بيش از هر گروه ايراني ديگر سنتهاي باستاني را نزد خود عزيز و گرامي داشته و در حفظ آن كوشيده اند. هرتسفلد11نيز هنگام بررسي هنر ايران باستان به اين سرستونها اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: اين سرستونها آثار همان هنر قديمي است كه دوباره شكوفان شده و البته آثار هنر يونان نيز در آن هويداست،ساختن اين سرستونها در كردستان از قرن هفتم ببعد آغاز شد و سپس در نواحي ديگر ايران معمول گرديد12.

13- زير سرستون تخت جمشيد
12- زير سرستون زنگوله اي تخت جمشيد
11- زير سرستون سارانات
10- سرستون راهپوروا
9- سرستون راهپوروا – موزه كلكته
17- مجسمه برنزي دو سر از اسناد قرن 7 و 8 پيش از ميلاد موزه بروكسل
16- مهر از ايران قديم
15- اشياء فلزي از موهنجودارو (پاكستان) از گزارش مارشال
14- ترپكوتا از هارپا (هند قديم)
21- سرستون سانچي و تختك ساده آن[103]
20- كنده كاري در سنگ از بهارهوت،قرن اول ميلادي
19- مجسمه از موهنجودارد (پاكستان)
18- سرستون با پيكرة حيوانهاي مختلف از جمله فيل و انسانهاي افسانه اي [102]

معروفترين و جالب ترين آثار هنري كه از آشوكا برجاي مانده است،ستونهاي منفرد سنگي است كه بدان ستون ياد بود يا ستون فرمان نام نهاده اند. داريوش نيز هنگام عبور از داردانل فرمان داد كه ستوني از مرمر سفيد در كنار اين دريا نصب كنند و برآن شرحي مبني بر عبور وي و لشگريانش از داردانل كنده كاري كنند. در حوالي ترعه سوئز نيز قطعات ستوني كه داريوش بر آن كتيبه اي نويسانده بود پيدا شده است. آثار نفوذ هنر آسياي غربي (بخصوص ايران هخامنشي كه وارث و تكميل كننده مجموع تمدنهاي اين سرزمينها بوده است) و يونان را در شكل كلي ستون،سبك تهيه آن و تكنيك اجراي آن مي‌توان مشاهده و بررسي كرد. اين نفوذ هنري و اثرگذاري،كه بايد در درجه اول و بمعناي وسيع كلمه آنرا نفوذ هنر هخامنشي دانست،مانند نفوذ هنر ايران در تكوين آثار سوفالي (سراميك) هند ايجاد يك مشكل مي‌كند. سراميك،ابتدا در بين النهرين بوجود آمد، در هند و ايران توسعه و تكامل يافت. يك تكامل متوازي،آيا در مورد ستونها و سرستونها نيز اين تكامل متوازي قابل قبول است؟ البته شايد بتوان گفت كه تكامل در ايران مراحل عالي تري را پيموده باشد،در مورد ستونها نيز اين وضع كم و بيش وجود داشته است، اما آيا در مورد شكل زنگوله اي و سرستونها كه با شكل گل لاله آبي (لوتوس) گل مقدس هند،شباهت فراوان دارد،مي‌توان گفت كه تكوين اين شكل يك امر اتفاقي است؟ بعقيده بعضي از دانشمندان مظاهر اين هنر و جنبه‌هاي خلاقه آن در دو سرزمين مورد بحث تقريباً يكسان است در حالي كه برخي معتقدند پيدايش و تكامل آن در ايران مراحل عالي تري را پيموده است. مشكل ديگر كه درين مورد وجود دارد وبايد بررسي شود اثر هنر يونان است،كه در شاخه هندي اين مكتب هنري آريائي در آسياءبيشتر بچشم مي‌خورد. در ايران ميان مكتب يوناني و مكتب آسياي غربي يك تلفيق بوجود آمد و ما نمي‌دانيم اثر يونان كه در هنر موريائي ديده مي‌شود اثر مستقيم هنر يوناني است،يا اين اثر گذاري در مرحله دوم و توسط هنر هخامنشي كه حاوي هنر يونان نيز بود صورت گرفته،فرضيه دوم طرفدار بيشتر دارد. ستونهاي فرمان آشوكا از سنگ ماسه بسيار خوب تراشيده شده و ساب آنها عالي است و همين ساب هنرشناسان را وادار [104]مي‌سازد كه اعتراف كنند هنرمندان موريائي درين كار از هنرمندان هخامنشي تقليد مي‌كرده اند و شايد ازيشان تعليم مي‌گرفته اند،اگر چه هندشناسان معتقدند كه ستونهاي ياد بود در هند مخصوص آشوكاست و پيش از وي وجود نداشته،اما آشوكا در هفتمين ستون يادبودش،به سابقه امر اشاره مي‌كند و مي‌نويسد كه اين كار يعني تهيه ستون نوشته دار پيش از وي نيز معمول بوده است13.

25- تخت جمشيد پيكره شير از قرن ششم پيش از ميلاد بقول گدار اثرات هنري آسور در آن
24- پيكره شير تخت جمشيد ايوان بزرگ قرن پنجم
23- ساغر طلائي همدان – شيربالدار قرن پنج پيش از ميلاد
22- شير ماسار- موزه پتنا
28- مجسمه شير در جنوب هند متعلق به قرن هشتم و نهم كه عظمت يافته اما اصالت خود را از دست داده است در حاليكه هنوز اثر هنر هخامنشي و موريائي در آن ديده مي‌شود
27- شير سانچي در گوشه شمال غربي عكس
26- شيرهاي سارانات

اما اين ستونهاي موجود داراي ساب ويژه اي هستند و از روي اين ساب و سبك خاص هنري ما همه را آشوكائي ميدانيم حتي اگر چند نمونه از آن بدلائل مختلف مربوط به عصر پيش از آشوكا باشد14. از سرستونهاي آشوكا كه از لحاظ كار فعلي ما قابل توجه اند اين چند عدد را نام مي‌بريم: ستونهاي سارانات Saranat، سانچي Sanchi، ويسالي Vaisali، سانکيسا Sankissa، دو ستون در رامپوروا Rampurva و ستونهاي لوريا نادان گره Laurya Nadangarh که همه داراي سرستونهاي کنده کاري شده هستند. مشابهت ميان اين سرستونها و سرستونهاي کنده کاري شده هستند. مشابهت ميان اين سر ستونها و سر ستونهاي کنده کاري شده هستند. مشابهت ميان اين سرستونها و سرستونهاي كنده كاري شده و مجسمه دار هخامنشي را مي‌توان در موارد زير خلاصه كرد، شكل كلي سرستونها،جلاي فوق العاده عالي آن،حالت ندا كننده حيوانات سرستونها و جزئيات بسيار در هر سه مورد كه بدان اشاره نمي‌كنيم.

32- جواهرنشان از ايران گرگان تورنگ تپه – دو هزاره اول پيش از ميلاد. موزه فيلادلفيا
31- مكرر – نقش سراميك شكسته از هند
31- طرح كاشي ما قبل تاريخ
30- قسمتي از تاج پيگو
29- گري فين از پاتالي پوترا

تفاوتهاي اساسي ميان اين ستونها و سرستونها با ستونها و سرستونهاي هخامنشي عباتند از: نقش خود ستون در هند ستونها داراي سطح قاشقي هستند يعني فرورفتگيهاي ناو مانندي از بالا به پائين دارند. ستونهاي پازارگاد نيز مانند ستونهاي هندي صاف و بدون نقش مي‌باشند. ستونهاي پاسارگاد و تخت جمشيد هم ستونهاي ساختماني هستند و حامل سقف اند در صورتيكه ستونهاي آشوكا ست

نظرات شما عزیزان:

saji
ساعت11:03---25 آبان 1392
jaleb bood. rajebe honar musighi ham begid lotfan.
پاسخ:باَشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: شاهکارهای هخامنشیان, دستاوردهای هخامنشیان, معماری هخامنشیان,
 نوشته ای از :  ‌‌‌امیر محمدی